کلیدش دست بابه است!

1- در جنگی که به تاریخ 11 جدی سال 72 اتفاق افتاد و به کودتای دوستم – حکمتیار علیه ربانی مشهور است، مردم شرق کابل از لحاظ مواد خوراکی، سوخت و دیگر احتیاجات اولیه زندگی، سخت در مضیقه و فشار قرار گرفتند. سرمای سوزنده زمستان، جنگ گسترده و خشن، محاصره و کمبود، یکجا به این منطقه سرازیر گشته بود. حزب وحدت با تدبیر شورای مرکزی در این جنگ اعلام بی طرفی نمود و با این تدبیر، غرب کابل از آفت و فتنه جنگ برکنار ماند. بسیاری از مردم سرمازده و نیازمند شرق کابل برای تهیه مقداری آرد و یا هیزم با پای پیاده و در سوز سرما به منطقه غرب می آمدند. از جمله این تیره بختان، مادر نیازمند و بی کسی بود که برای تهیه یک یا دو سیر آرد به غرب کابل آمده بود. او پس از خرید مقداری آرد، با پای پیاده رهسپار خانه بود تا کودکان گرسنه و چشم به راهش را از مرگ حتمی نجات دهد. این زن تاجیک در گذرگاه شرق و غرب کابل بدست سنگرداران عزت و شرف! حزب وحدت افتاد. این مدافعان سرافراز جبهه ریسمان بدوشان! ابتداء زن سرمازده، جنگ گزیده و رنجور را که پوستی و استخوانی ازاوباقی مانده بود ، مورد تجاز و هتک حرمت قرار دادند، سپس برای اینکه خشم تاجیک ها را هر چه بیشتر برافروزند، جلو و عقب زن را چسب زده، با بدن برهنه به منطقه تحت کنترل آنها فرستادند و با قهقهه و تمسخر گفتند: «کلید این قفل ها در جیب بابه است. برو هر وقت بابه اجازه داد باز می شود.»

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.