فاکتهاى از 23 سنبله
- «هیولا چیست؟»
= «انسانی که به پلیدی خو گرفته باشد»
از مقدمه ی رمان با عنوان «سهم دیگری»
«اریک ایمانویل اشمیت»
درک این نکته برای همه آسان است که «هرکس طالب عدالت است ، لاجرم خود به عدالت ایمان داشته باشد .»
- آیا عبدالعلی مزاری اصلا می دانست عدالت چیست؟
- آیا او درکی (ولو ناقص) از مقولاتی چون عدالت و صلح و جامعه ی شهروندی داشت؟
- او اصول و مبانی کنش های سیاسی در جامعه ی متکثر را می فهمید؟
- آیا او اعتقاد به رقابت آزاد داشت ؟
- اساسا او می دانست چه می خواهد؟
= خیر ؛ عبدالعلی مزاری یک بیمار روانی بود ، مجموعه ی کنش ها و سازوکار های او نشان می دهد که او صرفا یک «گاو شاخ زن» و یک دیوانه ی جنگ طلب بود که بی دلیل و بی هدف به هرسو حمله می برد و دوست و دشمن نمی شناخت . او فقط و فقط شهرت و قدرت می خواست ، لاغیر ؛ این است فراز های از گفتار مزاری :
«مه باید مسعوده بمالم» ،
«مه ده دوستم گفتم که یک چند موشک اسکاد ده کابل بزنه ، تا مالوم شوه که خدا ده کی میدیه» ،
«آنقدر باید جنگید تا مشهور شد» ،
«ما یک چوکی کلیدی می خواهیم» ،
«حقی که ده زور گرفته نشوه ، مزه ندره» ،
«جنگهای من از جنگهای جهانی مهم تر بود، فقط در آن از سلاح هسته ای استفاده نشد ، که آن را نداشتیم ، اگر سلاح هسته ا ی می داشتیم از آن استفاده می کردیم » ... (منبع : اسطوره شکسته)
حتی در سخیف ترین منطق (که امروزه پیروان مزاری از آن تبعیت می کنند) نیز جنگ های آقای مزاری فاقد مشروعیت بوده و قابل دفاع نمی باشد . شما فکر کنید : «جنگ یک اقلیت محروم ، علیه دیگر اقلیت محروم و همبند و هم سرنوشت ، چه توجیه دارد؟»
همه می دانند که جنگ اصلی میان گلبدین حکمتیار و احمدشاه مسعود بود که برمبنای خصومت های شخصی و قومی از آغاز جهاد جریان داشت، در این میان چه ضرورتی وجود داشت که عبدالعلی مزاری به مثابه سرباز گلبدین حکمتیار عمل نماید ؟
مبتنی برهمین حقایق است که جنگ های آقای مزاری در عرف عقلا و در فرهنگ رسانه ها و مطبوعات به «جنگ های دیوانگی» مشهور شده است . کتاب تحقیقی و گرانسنگ «اسطوره شکسته» شرح مفصلی در مورد آناتومی کاراکتر مزاری و کرنولوژی «جنگهاى دیوانگى» به دست می دهد ، طالبان حقیقت می توانند به آن مراجعه نمایند .
سیر تحول «جنگهاى دیوانگى» که در نهایت بههزارهکشى انجامید، چنین بود:
1 - ابتدا جنگ میان پشتونها و هزارهها بود: (سند شماره 1)
2 - مرحلهى دوم، بهجنگ میان تاجیکها و هزارهها تغییر ماهیت داد
3 - سرانجام بهجنگ هزاره با هزاره مبدل شد : (23 سنبله)
آخرین جنگ آقاى مزارى با هزاره بود. این جنگ شیشهى عمر نامبرده شد و او بعد از این جنگ، مدت زیادى زنده نماند. من فکر مىکنم این از مهارتهاى گُلبُ الدّین حکمتیار بود که توانست بهسهولت و سرعت، تضاد تاریخى هزاره و پشتون را ابتدا بهتضاد هزاره با تاجیک و سپس بهتضاد هزاره با هزاره مبدل سازد . اجمال داستان از این قرار است که در فراگرد مناقشات درونى «حزب وحدت» که متعاقب نفوذ نیونازیسم و بالنتیجه شقاق سمتى، جناحى، سیاسى و حتى اعتقادى که روز بهروز در میان جناحها تعمیق مىیافت، سرانجام در 23 سنبله 1373 جنگى پرتلفات میان آقایان عبدالعلى مزارى (سابق رهبر نصر) و محمد اکبرى (سابق رهبر سپاه) در غرب کابل شروع شد که مدت بیست و شش روز جریان یافت و عواقب ناگوار داشت. جزئیات ماوقع در نشریات دو طرف و نشرات بىطرف بهتفصیل منعکس است. هردو طرف از 23 سنبله منحیث یک روز تاریخى یاد مىکنند . اطرافیان اکبرى خبر از وقوع فاجعهى عظیم مىدهند. نشریات طرفدار اکبرى بهتأکید مىگویند در فاجعهى 23 سنبله «آنقدر کشته فتاده است که کفن نتوان کرد»:
سند شماره ۸۹ : «در جریان فاجعهى 23 سنبله بیش از دههزار نفر بهقتل رسیدند.»
(علیجان زاهدى: «روایت شکست اقوام محروم در افغانستان» ص 99)
امّا آقاى مزارى که ششماه بعد از آن زنده بود، در این مورد مىگوید:
سند شماره ۹۰ : «امّا ما جلو توطئه را در روز اول گرفتیم. شما دیدید که در اینجا آنچنان جنگ و آدمکشى پیش نیامد» (احیاى هویت: ص 201)
جریان 23 سنبله که توسط نیونازیسم هژمونىطلب طراحى شده بود، داراى ابعاد پیچیده بود و تأثیرات عمیق برجاى نهاد. تقریباً سرنوشت همه چیز را مشخص کرد. از جمله سرنوشت خود مزارى را. نامبرده که تمام تخم مرغها را در یک سبد جمع کرده بود، همهى آن را یکجا و یک بار در جریان 23 سنبله بهسنگ کوبید و تمام کرد. پارهى از مندرجات مطبوعات هوادار هردو طرف را عیناً در اینجا مىآوریم ؛ بگذار این اسناد در صفحات تاریخ بماند تا منبع قضاوت براى آیندگان باشد :
الف - نظر جانب مزارى پیرامون جنگ 23 سنبله :
سند شماره ۹۱ : «رهبر شهید مزارى قیام اسارتشکن و تاریخى 23 سنبله 1373 را برعلیه اشراف زادگان مغرور و سر بههواى تشیع دربارى، این جانیان و عوامل وابسته بهبیگانه و خائنین ملى آغاز و رهبرى کرد.» (کانون فرهنگى رهبر شهید« کویته/ عصرى براى عدالت، شماره 12)
«در جریان قیام 23 سنبله 1373 چهرههاى دوست و دشمن تشیع دربارى ظاهراً در دو جبههى متخاصم قرار داشتند، امّا مواضع و عملکردهاى آنان در جریان عملیات 23 سنبله و پس از آن کاملاً بهاثبات رسانید که بین این چهرهها هماهنگى دقیق وجود داشته است. لازم بهیادآورى است که بعضى از مسئولین داراى نظریهى فوق بودند. نظریهى که معتقد بودند هماهنگى چهرهاى دوست و دشمن تشیع دربارى قبل از 23 سنبله وجود نداشته و پس از این تاریخ است که چهرههاى دوست ناگزیر مىشوند کنار مقاومت غرب کابل را ترک کنند، از اقدام رهبر شهید در 23 سنبله ابراز نا رضایتى کرده، استدلال مىنمودند که این کار برعلاوهى دو پارچه ساختن حزب وحدت و جامعهى تشیع، آن عده کسانى از چهرههاى دوست را که صادقانه کار و فعالیت مىکردند، نیز از کنار حزب جدا کرده و بهدشمن تبدیل نمود، یا حد اقل نسبت بهاین جبهه و اهداف آن بىاعتماد ساخت.»
«رهبر شهید با وجود اینکه طرح کلى عملیات را با فرماندهان خود در میان گذاشته بود، وقت عملیات را بهفرصت مناسبى موکول نموده بود که خود تصمیم نهایى را اتخاذ مىکرد ؛ بناءاً شیعیان دربارى نیز با وجود آمادگى کلى خویش، از وقت دقیق عملیات چیزى نمىدانستند و هنگامى هم که اطلاع حاصل نمودند، صرف شخصیتهاى کلیدى آن موفق شدند که خود را از صحنه خارج سازند.»
«تصمیم رهبر شهید براى آغاز عملیات، نزدیکىهاى شام 23 سنبله ابلاغ شد. پیش از پایان تاریخ، نقاط مورد حمله میان گروپهاى مختلف تقسیم بندى و مشخص گردیده بود. طبق اظهارات آقاى بهرامى آمر کشف حزب وحدت، تقسیم بندى مناطق قرار ذیل بود:»
- «سیماى شاهد در کارته چهار که قرار گاه غند سیّد هادى بود، توسط نیروهاى انجنیر لطیف و پهلوان حر تصفیه مىشد ...»
- « قرارگاه عباس پایدار در نزدیکى کوته سنگى، توسط نیروهاى على جان ...» - «قرارگاه پل سرخ و دارالتأدیب توسط نیروهاى مرادى ...»
- «قرارگاه لیسهى حربى و اطراف آن توسط نیروهاى گل احمد ...»
- «قرارگاههاى آخر دشت آزادگان که عمدتاً از نیروهاى وابسته بهسیّد انورى بودند، به توسط نیروهاى انجنیر شیر حسین ..»
- «قرارگاه و پوستههاى شیخ ناظر به جنرال قاسمى ...»
- «خطوط دارالامان، قصر و تپهى اسکاد، مربوط بهنیروهاى مزار ...»
- «اقامتگاهاکبرى، شوراى سازماندهى حرکتاسلامى وقرارگاه احمدى بهگروه کشف»
- «شوراى میدان حرکت اسلامى بهنیروهاى سیّد علاء، و محاصرهى اقامتگاه داکتر صادق مدبر بهنیروهاى سیّد هاشمى سپرده شده بود.»
«آقاى بهرامى مىگفت که در عملیات، مجموعاً حدود یک هزار نفر از نیروهاى نظامى حزب وحدت اشتراک داشتند. بقیهى نیروها یا مشخصاً تحت فرمانده قوماندانان وابسته به تشیع دربارى قرار داشتند، یا اینکه از لحاظ ذهنى وروحى در مرتبهى بودند که نمىتوانستند در یک همچو عملیات مورد اعتماد قرار گیرند.»
«براساس اظهارات رهبر شهید، و قوماندانانى که در جریان قرار داشتند، برنامه طورى ریخته شده بود که عملیات ساعت سه شب از طریق مرکز مخابره که در اقامتگاه رهبر شهید قرار داشت، با شفر مخصوص بهاطلاع گروپهاى عملیات رسانیده مىشد و آغاز عملیات نیز توسط گروپ کشف صورت مىگرفت ...»
- «تصمیم بهآغاز قیام 23 سنبله تصمیم خطرناکى بود که در صورت شکست آن، نه تنها محکومیت سیاسى - اجتماعى متوجه رهبر شهید مىشد، بلکه تمام نتایج مقاومت عادلانهى غرب کابل نابود شده، جبههى مقاومت بهسود دشمنان قسم خوردهى آن سرکوب مىگردید...» ( همان )
سند شماره ۹۲ : «بعد از 23 سنبله، شوراى نویسندگان عصرى براى عدالت زایش میمون و مبارکى است که مىتواند سمبل وحدت اجتماعى جامعهى ما باشد. من 23 سنبله را روز میلاد آزادى مىبینم. میلاد آزادى از پنجهى شیطان بزرگ تحمیق! نوزاد آزادى جامعهى هزاره، 23 سنبله. رهبر شهید جامعهى ما اگر هیچ ارزش دیگرى را بهمیراث نگذاشته، بعد از 23 سنبله با تأسیس ماهنامهى «امروز ما« براى جامعهى هزاره ارزش بزرگى را بهمیراث گذاشته.» (همان)
سند شماره ۹۳ : «بعد از 23 سنبله اگر هیچ تحول و زایش جدیدى در جامعهى هزاره بهوجود نیامده باشد، یک زایش میمون بهوجود آمده است که معرف انسانهاى یک جامعهى واحد با مذاهب مختلف آن است. شوراى نویسندگان «عصرى براى عدالت» زایش میمون و مبارکى است که مىتواند سمبل وحدت اجتماعى جامعهى ما باشد. رهبر شهید جامعهى ما، اگر هیچ ارزش دیگرى را بهمیراث نگذاشت، بعد از 23 سنبله با تأسیس ماهنامهى امروز ما، براى جامعهى هزاره ارزش بزرگى را بهمیراث گذاشت. اولین شمارهى خبرنامه پس از 23 سنبله، بیانگر چهرهى واقعى انفجار است. بعد از 23 سنبله تمام شمارههاى خبرنامه با صراحت و بدون هراس، از جامعهى هزاره حرف مىزند. و تضاد جامعهى هزاره را باتشیع دربارى مشخص مىکند. و رهبر شهید وقتى اولین شمارهى «امروز ما» بهدست شان داده مىشود، احساس رضایت در چهره شان خوانده مىشود. آن شب تا دو بجه «امروز ما» را مطالعه مىکنند و فردا در اولین فرصت ابراز مىدارند که: خوب است. و بودجهى نشریه را دو چند منظور مىکنند. رهبر رفته است و «امروز ما» را بهعنوان میراث آرمان خویش بهمغزهاى جامعه سپرده است.» (همان)
ب - نظر جانب اکبرى پیرامون جنگ 23 سنبله :
سند شماره ۹۴ : «مزارى هرکجا که باشد، آفت و جنگ و خشونت هست، و سبب کشته شدن و تباهى است، منشأى همهى مصیبتها همین آدم است. با داشتن خصلت استبداد، لجاجت و خود خواهى لجام گسیخته ... ساعت 2/30 سحرگاه روز 1373 / 6 /23 محل سکونت بنده و حرکت اسلامى و بخش وسیعى از حزب وحدت مورد حملات وسیع به وسیلهى سلاحهاى سبک و سنگین قرار گرفت و به آتش کشیده شد. آقاى مزارى خون حزب وحدت را ریخت، هزاره و تشیع را هدف قرار داد. من دراین مورد هیچ تردید ندارم که مسئولیت شروع این جنگ که در غرب کابل شعله ور شده و مردم ما درآن مىسوزند، صد در صد به دوش آقاى مزارى است. ایشان مردم خودش را هدف قرارداد. در گذشته، آقاى مزارى ما را ده بیست نفرى درپاى منافع رفقاى خود قربانى مىکرد؛ امّا این دفعه شمشیر را بنا کشید و خودش شروع کرد به گردن زدن مردم و خانه و خرمن خودش را آتش زد!» (بیانیهى کتبى اکبرى، 26 سنبله 1373)
سند شماره ۹۵ : «تمام حزب وحدت اسلامى، بهضمیمهى آقاى مزارى بهتیغ چپىها ذبح شد، قضیهى 23 سنبله را مائوئیستها و چپىها راه انداختند تا شیعه را بکوبند و علماء را بکوبند. در سنبلهى 73 که آقاى مزارى کودتا کرد، بیش از شش هزار نفر در غرب کابل توسط مزارى کشته شدند.» (اظهارات مرتضوى، نخستین سخنگوى حزب وحدت، مندرج در نشرات «بنیاد وحدت» (اکبرى) شماره 88 و «راه نجات» (سیّد حسین عالمى بلخابى + اکبرى) شمار 43)
سند شماره ۹۶ : «ج - سازماندهى فاجعهى 23 سنله 1373» : «آقاى مزارى بعد از آنکه از نشست عمومى حزب رأى لازم را بهدست آورد، نتوانست انتظارات حزب اسلامى را در شوراى هماهنگى تأمین کند ؛ زیرا اعضاى حزب کماکان بر موضع بىطرفى در جنگ تأکید مىورزیدند و این روند براى تأمین اهداف شوراى هماهنگى مناسب نبود ... آقاى مزارى در اجراى این مهم باید افرادى مزاحم را از حزب وحدت پاکسازى مىکرد که بالاخره طرح و نقشه آن آماده شد و بهتحقق آن در شبانگاه 23 سنبله دست زد!!»
«عمق فاجعهى 23 سنبله» :
«جنگ 23 سنبله برخلاف جنگهاى دیگر، با نقشه و طرح قبل بهراه افتاد ؛ امّا عمق این فاجعه، گذشته از تشدید اختلاف میان مردم شیعه، از نظر وسعت، کیفیت و کمیت بىسابقه بود. این جنگ که کمتر از یک ماه طول پیدا کرد شدت تلفات و خسارات آن بسیار وسیع بود ؛ زیرا در این جنگ براى اولین بار بود که طرفهاى درگیر با اهداف متفاوت بالاى یک نقطه آتش مىگشودند. دوست و دشمن با تمام توان بر سر مردم غرب کابل آتش مىریختند. نیروهاى شمال بهرهبرى دوستم از یک سو و حزب اسلامى حکمتیار از سوى دیگر، جمعیت و اتحاد اسلامى سیاف از سوى سوم، آقاى مزارى و حرکت اسلامى از سوى چهارم.»
«آقاى مزارى با این عمل شگفت انگیزش براى دوست و دشمن فرصت طلایى داد تا مناطق محروم شیعه را با بهانههاى متفاوت بکوبند.»
«آقاى مزارى قادر نبود که این جنگ فاجعهآمیز را بهنفع خود پایان دهد ؛ امّا تهاجم بىهنگام حزب اسلامى از پشت مواضع حرکت اسلامى سبب شد که تپهى اسکاد را از دست آنان بیرون آورد و خاطر مزارى را از نتایج این جنگ آسوده ساخت.»
«نتاییج 23 سنبله» :
«اقدام حیرتانگیز مزارى سبب شد که پیامدهاى خطرناک براى جامعهى شیعه در سطح مناطق هزارهجات بهبار آورد؛ زیرا هزارهجات بههمدلى و همگرایى که منجر بهتأسیس حزب وحدت شد، از محاق تیرهى فتنه و اختلاف بیرون شده بود. این بار آتش نفاق و فتنهى که از شعلهى جنگ خانمانسوز 23 سنبله برخواسته بود بر خرمن وحدت و همدلى این مردم زبانه کشید. آقاى مزارى بدون اینکه بخواهد پشتوانهى اصلى خود را در ابهام فتنه و اختلاف کشاند و این کار در روند سقوط مزارى موأثر افتاد. ولى مهمتر از همه ایجاد هیجانات و التهاباتى بود که بر اثر انشعاب حزب وحدت در میان هزارهجات پا گرفته بود و در دراز مدت خط نفاق و اختلاف را دامن مىزد. نتاییج ارادى و غیر ارادىء تراژدى 23 سنبله را مىتوان بهامور ذیل خلاصه کرد:»
«1 - جو اختلاف و تشنج در سطح جامعهى شیعه» :
آقاى مزارى در 23 سنبله افرادى را طرد و حذف نمود که در جامعهى شیعه داراى سابقهى مبارزاتى و جهادى بودند و نفوذ قابل توجه در سطح هزارهجات داشتند. مسلم است که فرایند موضعگیرى علیه این افراد و متهم نمودن آنان بهخیانت و معامله، قابل قبول براى همگان نبود. طبیعى است که در مقابل این اقدامات، باید عکسالعملهاى را منتظر بود و کمترین عکسالعمل آن عدم اعزام نیرو از هزارهجات به کمک مزارى بود و بهتدریج جامعهى هزاره در اختلافات عمیق فرو رفت.»
«2 - مطبوعات و جهتگیرىهاى ضد ارزشى»:
خى از افراد مغرض در پوشش مدح و ستایش از آقاى مزارى جاى پاى خود را در نشریات این حزب باز نمود و از آنجاکه بر اتخاذ موضعگیرىهاى ضد اسلامى و ضد مذهبى در سطح وسیع پرداخت، فاجعهى 23 سنبله را که هزاران نفر از مرد و زن مردم هزاره و شیعه را قربانى گرفت، روز میلاد آزادى و سرآغاز قیام ملى دانستند و آقاى مزارى را قهرمان اسارت شکن لقب دادند و خط مزارى را یک الگو و نمونه معرفى کردند و حتى تسلط مزارى بر غرب کابل را که همراه با بىامنیتى و تجاوز بهاموال و نوامیس مردم بود، حکومت نمونهى جهانى عنوان دادند و توانستند از طریق این مبالغات خندهآور تقرب بهساحت مزارى پیدا کنند...»
«3 - استراتژى نظامى و خط اختلاف» :
بى تردید، اختلاف در میان شیعه و هزارهجات شکنندهترین وضعیت بود که بعد از 23 سنبله دهان باز کرد ...»