خواب خلیلی مر بابه را

یک شبی ناگه خلیلی خواب دید

 

بابه عبدل را بسی بی تاب دید

گفت ای بابه چرا ناراحتی

 

از چه رو اینسان پریشان حالتی؟

من که هستم بر سر جاه شما

 

بادل و جان رهرو راه شما

بعد تو من هم دبیر کل شدم

 

وز مسرت همچو برگ گل شدم

قرقلی انداختم من بعد از آن

 

بر غریبان تاختم من بعد از آن

بعد کابل رفتم اندر بامیان

 

در رکاب حامیان و چاکران

بامیان را نیز غرق خون کدیم

 

مردمش آواره و محزون کدیم

میفروختم بر مسافرها شپش

 

تا بدست آریم تریاک و حشیش

همچو تو با طالبان نابکار

 

دوستی کردیم و گشتیم یار غار

بامیان را با تمام هست و بود

 

پیشکش کردیم با دستان خود

طالبان از دست ما ممنون شدند

 

قلب مردم زین عمل پر خون شدند

خوش بخواب و زین جهان آسوده باش

 

از برای روز حشر آماده باش

گفت بابه دانم آنچه کرده ای

 

هرچه در دنیا کثافت خورده ای

لیک من ناراحتم از حال خویش

 

شرمسار از کرده و اعمال خویش

وان جنایتها و آن قتل و ترور

 

حال من بگرفته در اعماق گور

هردم از دوزخ ندایم می کنند

 

قاتل مردم صدایم می کنند

من خجالت می کشم از نام خویش

 

بیمناکم از خود و فرجام خویش

تو هم از کردار زشتت توبه کن

 

روبه درگاه الهی گریه کن

تا چو من در این جهان حیران نشی

 

در جهنم خوار و سرگردان نشی

 

 

 

 

توهین به حضرت فاطمه (س) در دربار مزاری

نفوذ و سلطه عناصر چپ گرا، منحرف و بیمار دل در دربار استاد مزاری چنان هویدا و وسیع بود که اندکی از ابعاد آن به خارج افغانستان نیز درز کرده بود. در این خصوص به اعترافی از همان عناصر توجه فرمایید:

«آقای بلاغی مسئول کمیته سیاسی حزب وحدت که در سال 1373 سفری به اروپا داشت، ملاقاتی با سید میر حسین هدی [دکتر هدی مقیم اتریش] انجام می دهد. در این ملاقات سید هدی جریان دیدارش با آیت الله سید علی خامنه رهبر مذهبی جمهوری اسلامی ایران را حکایت می کند و می گوید که آقای خامنه ای با ناراحتی گفت که «در دربار آقای مزاری دشمنان اهل بیت(ع) بحدی رخنه کرده اند که حتی به بی بی فاطمه زهرا(س) هم اهانت صورت می گیرد...»[2][2]

سیطره انحصاری خنّاسان و بیمار دلان بر دربار استاد مزاری، سرفصل مصائب و دشواری های بسیاری برای حزب وحدت و جامعه شیعه و هزاره گردید. می توان گفت یکی از علل عمده اشتباهات و کجروی های آقای مزاری و اتخاذ مواضع و سیاست های نادرست و نسنجیده توسط ایشان – مانند اتحاد با حکمتیار، زیر پا گذاشتن هم پیمانی ملیت های محروم، عطش جنگ طلبی، تقدم ملیت بر مذهب و ... – ناشی از وسوسه گری ها و دادن اطلاعات غلط توسط همین بیمار دلان بود که اقامتگاه دبیر کل را تنگ در محاصره داشتند. در این مورد به دیدگاه های یک محقق و صاحب نظر در مسایل افغانستان توجه کنید:

« مزاری را آنگونه که دیدم مردی بود سرسخت و یکدنده که نمی خواست تغییرات اوضاع را بسنجد و مصلحت عام شیعیان را مقدم بر پافشاری و مصلحت های موردی خود بداند. او مردی مغرور بود، گرفتار مشاورانی شد که نمی گذاشتند به راه راست برود  »[3][3]

[1][1] - سرانجام عنوان پیامبر هم به ایشان ا عطا شد! هفته نامه وحدت، شماره 298. در مقاله ای تحت عنوان «از حسین تا حسین زمان» نوشت:« مزاری پیامبر بی جبرئیل عصر ماست که از حراء تاریخ می آید و سوره انسان بودن انسان محروم و برده و جوالی را در متن نظام اشرافیت زمان به تلاوت می گیرد.»

[2][2] - امروز ما، نشریه حزب وحدت (جناح مزاری) در پاکستان، شماره 4.

[3][3] - مجله حبل الله، شماره 131.

[4][4] -  از سخنرانی عبدالحسین مقصودی در قم.

سیدالشهدای مسلمانان و شیعیان و سیدالشهدای وندیستها

سید الشهدای مسلمانان و شیعیان  

سید الشهدای وندیسم ها 

این تنها موردی نیست که مزاری جای حضرت امام حسین(ع) را گرفته است ،پیروان مزاری می خواهند او را در همه چیز جای حضرت سید الشهدا امام حسین(ع) را بنشانند ، در محرم هم که شیعیان حسین حسین می گویند و برای امام حسین(ع) سینه می زنند مزاری پرستان بابه مزاری می گویند و سینه می زنند

فاکت هایی از کودتای 23 سنبله استاد مزاری(استاد آدمکشی و جنایت)

فاکت‏هاى از 23 سنبله

- «هیولا چیست؟»

= «انسانی که به پلیدی خو گرفته باشد»

                                                            از مقدمه ی رمان با عنوان «سهم دیگری»

                                                                                                                   «اریک ایمانویل اشمیت»   

درک این نکته برای همه آسان است که «هرکس طالب عدالت است ، لاجرم خود به عدالت ایمان داشته باشد .»

- آیا عبدالعلی مزاری اصلا می دانست عدالت چیست؟

- آیا او درکی (ولو ناقص) از مقولاتی چون عدالت و صلح و جامعه ی شهروندی داشت؟

- او اصول و مبانی کنش های سیاسی در جامعه ی متکثر را می فهمید؟

- آیا او اعتقاد به رقابت آزاد داشت ؟

- اساسا او می دانست چه می خواهد؟

= خیر ؛ عبدالعلی مزاری یک بیمار روانی بود ، مجموعه ی کنش ها و سازوکار های او نشان می دهد که او صرفا یک «گاو شاخ زن» و یک دیوانه ی جنگ طلب بود که بی دلیل و بی هدف به هرسو حمله می برد و دوست و دشمن نمی شناخت . او فقط و فقط شهرت و قدرت می خواست ، لاغیر ؛ این است فراز های از گفتار مزاری :

«مه باید مسعوده بمالم» ،

«مه ده دوستم گفتم که یک چند موشک اسکاد ده کابل بزنه ، تا مالوم شوه که خدا ده کی میدیه» ،

«آنقدر باید جنگید تا مشهور شد» ،

«ما یک چوکی کلیدی می خواهیم» ،

«حقی که ده زور گرفته نشوه ، مزه ندره» ،

«جنگهای من از جنگهای جهانی مهم تر بود، فقط در آن از سلاح هسته ای استفاده نشد ، که آن را نداشتیم ، اگر سلاح هسته ا ی می داشتیم از آن استفاده می کردیم » ... (منبع : اسطوره شکسته)

حتی در سخیف ترین منطق (که امروزه پیروان مزاری از آن تبعیت می کنند) نیز جنگ های آقای مزاری فاقد مشروعیت بوده و قابل دفاع نمی باشد . شما فکر کنید : «جنگ یک اقلیت محروم ، علیه دیگر اقلیت محروم و همبند و هم سرنوشت ، چه توجیه دارد؟»

همه می دانند که جنگ اصلی میان گلبدین حکمتیار و احمدشاه مسعود بود که برمبنای خصومت های شخصی و قومی از آغاز جهاد جریان داشت، در این میان چه ضرورتی وجود داشت که عبدالعلی مزاری به مثابه سرباز گلبدین حکمتیار عمل نماید ؟

مبتنی برهمین حقایق است که جنگ های آقای مزاری در عرف عقلا و در فرهنگ رسانه ها و مطبوعات به «جنگ های دیوانگی» مشهور شده است . کتاب تحقیقی و گرانسنگ «اسطوره شکسته» شرح مفصلی در مورد آناتومی کاراکتر مزاری و کرنولوژی «جنگ‏هاى دیوانگى» به دست می دهد ، طالبان حقیقت می توانند به آن مراجعه نمایند .

سیر تحول «جنگ‏هاى دیوانگى» که در نهایت به‏هزاره‏کشى انجامید، چنین بود:

1 - ابتدا جنگ میان پشتون‏ها و هزاره‏ها بود: (سند شماره 1)

2 - مرحله‏ى دوم، به‏جنگ میان تاجیک‏ها و هزاره‏ها تغییر ماهیت داد

3 - سرانجام به‏جنگ هزاره با هزاره مبدل شد : (23 سنبله)  

آخرین جنگ آقاى مزارى با هزاره بود. این جنگ شیشه‏ى عمر نامبرده شد و او بعد از این جنگ، مدت زیادى زنده نماند. من فکر مى‏کنم این از مهارت‏هاى گُلبُ الدّین حکمتیار بود که توانست به‏سهولت و سرعت، تضاد تاریخى هزاره و پشتون را ابتدا به‏تضاد هزاره با تاجیک و سپس به‏تضاد هزاره با هزاره مبدل سازد . اجمال داستان از این قرار است که در فراگرد مناقشات درونى «حزب وحدت» که متعاقب نفوذ نیونازیسم و بالنتیجه شقاق سمتى، جناحى، سیاسى و حتى اعتقادى که روز به‏روز در میان جناح‏ها تعمیق مى‏یافت، سرانجام در 23 سنبله 1373 جنگى پرتلفات میان آقایان عبدالعلى مزارى (سابق رهبر نصر) و محمد اکبرى (سابق رهبر سپاه) در غرب کابل شروع شد که مدت بیست و شش روز جریان یافت و عواقب ناگوار داشت. جزئیات ماوقع در نشریات دو طرف و نشرات بى‏طرف به‏تفصیل منعکس است. هردو طرف از 23 سنبله من‏حیث یک روز تاریخى یاد مى‏کنند . اطرافیان اکبرى خبر از وقوع فاجعه‏ى عظیم مى‏دهند. نشریات طرف‏دار اکبرى به‏تأکید مى‏گویند در فاجعه‏ى 23 سنبله «آن‏قدر کشته فتاده است که کفن نتوان کرد»:

سند شماره ۸۹ : «در جریان فاجعه‏ى 23 سنبله بیش از ده‏هزار نفر به‏قتل رسیدند.»

(علیجان زاهدى: «روایت شکست اقوام محروم در افغانستان» ص 99)

امّا آقاى مزارى که شش‏ماه بعد از آن زنده بود، در این مورد مى‏گوید: 

سند شماره ۹۰ : «امّا ما جلو توطئه را در روز اول گرفتیم. شما دیدید که در این‏جا آن‏چنان جنگ و آدم‏کشى پیش نیامد» (احیاى هویت: ص 201)

جریان 23 سنبله که توسط نیونازیسم هژمونى‏طلب طراحى شده بود، داراى ابعاد پیچیده بود و تأثیرات عمیق برجاى نهاد. تقریباً سرنوشت همه چیز را مشخص کرد. از جمله سرنوشت خود مزارى را. نامبرده که تمام تخم مرغ‏ها را در یک سبد جمع کرده بود، همه‏ى آن را یک‏جا و یک بار در جریان 23 سنبله به‏سنگ کوبید و تمام کرد. پاره‏ى از مندرجات مطبوعات هوادار هردو طرف را عیناً در این‏جا مى‏آوریم ؛ بگذار این اسناد در صفحات تاریخ بماند تا منبع قضاوت براى آیندگان باشد :

الف - نظر جانب مزارى پیرامون جنگ 23 سنبله :

سند شماره ۹۱ : «رهبر شهید مزارى قیام اسارت‏شکن و تاریخى 23 سنبله 1373 را برعلیه اشراف زادگان مغرور و سر به‏هواى تشیع دربارى، این جانیان و عوامل وابسته به‏بیگانه و خائنین ملى آغاز و رهبرى کرد.» (کانون فرهنگى رهبر شهید« کویته/ عصرى براى عدالت، شماره 12)

«در جریان قیام 23 سنبله 1373 چهره‏هاى دوست و دشمن تشیع دربارى ظاهراً در دو جبهه‏ى متخاصم قرار داشتند، امّا مواضع و عملکردهاى آنان در جریان عملیات 23 سنبله و پس از آن کاملاً به‏اثبات رسانید که بین این چهره‏ها هماهنگى دقیق وجود داشته است. لازم به‏یادآورى است که بعضى از مسئولین داراى نظریه‏ى فوق بودند. نظریه‏ى که معتقد بودند هماهنگى چهرهاى دوست و دشمن تشیع دربارى قبل از 23 سنبله وجود نداشته و پس از این تاریخ است که چهره‏هاى دوست ناگزیر مى‏شوند کنار مقاومت غرب کابل را ترک کنند، از اقدام رهبر شهید در 23 سنبله ابراز نا رضایتى کرده، استدلال مى‏نمودند که این کار برعلاوه‏ى دو پارچه ساختن حزب وحدت و جامعه‏ى تشیع، آن عده کسانى از چهره‏هاى دوست را که صادقانه کار و فعالیت مى‏کردند، نیز از کنار حزب جدا کرده و به‏دشمن تبدیل نمود، یا حد اقل نسبت به‏این جبهه و اهداف آن بى‏اعتماد ساخت.»

«رهبر شهید با وجود این‏که طرح کلى عملیات را با فرماندهان خود در میان گذاشته بود، وقت عملیات را به‏فرصت مناسبى موکول نموده بود که خود تصمیم نهایى را اتخاذ مى‏کرد ؛ بناءاً شیعیان دربارى نیز با وجود آمادگى کلى خویش، از وقت دقیق عملیات چیزى نمى‏دانستند و هنگامى هم که اطلاع حاصل نمودند، صرف شخصیت‏هاى کلیدى آن موفق شدند که خود را از صحنه خارج سازند.»

«تصمیم رهبر شهید براى آغاز عملیات، نزدیکى‏هاى شام 23 سنبله ابلاغ شد. پیش از پایان تاریخ، نقاط مورد حمله میان گروپ‏هاى مختلف تقسیم بندى و مشخص گردیده بود. طبق اظهارات آقاى بهرامى آمر کشف حزب وحدت، تقسیم بندى مناطق قرار ذیل بود:»

- «سیماى شاهد در کارته چهار که قرار گاه غند سیّد هادى بود، توسط نیروهاى انجنیر لطیف و پهلوان حر تصفیه مى‏شد ...»

- « قرارگاه عباس پایدار در نزدیکى کوته سنگى، توسط نیروهاى على جان ...» - «قرارگاه پل سرخ و دارالتأدیب توسط نیروهاى مرادى ...»

- «قرارگاه لیسه‏ى حربى و اطراف آن توسط نیروهاى گل احمد ...»

- «قرارگاه‏هاى آخر دشت آزادگان که عمدتاً از نیروهاى وابسته به‏سیّد انورى بودند، به توسط نیروهاى انجنیر شیر حسین ..»

- «قرارگاه و پوسته‏هاى شیخ ناظر به جنرال قاسمى ...»

- «خطوط دارالامان، قصر و تپه‏ى اسکاد، مربوط به‏نیروهاى مزار ...»

- «اقامتگاه‏اکبرى، شوراى سازمان‏دهى حرکت‏اسلامى وقرارگاه احمدى به‏گروه کشف»

- «شوراى میدان حرکت اسلامى به‏نیروهاى سیّد علاء، و محاصره‏ى اقامتگاه داکتر صادق مدبر به‏نیروهاى سیّد هاشمى سپرده شده بود.»

«آقاى بهرامى مى‏گفت که در عملیات، مجموعاً حدود یک هزار نفر از نیروهاى نظامى حزب وحدت اشتراک داشتند. بقیه‏ى نیروها یا مشخصاً تحت فرمانده قوماندانان وابسته به تشیع دربارى قرار داشتند، یا این‏که از لحاظ ذهنى وروحى در مرتبه‏ى بودند که نمى‏توانستند در یک همچو عملیات مورد اعتماد قرار گیرند.»

«براساس اظهارات رهبر شهید، و قوماندانانى که در جریان قرار داشتند، برنامه طورى ریخته شده بود که عملیات ساعت سه شب از طریق مرکز مخابره که در اقامت‏گاه رهبر شهید قرار داشت، با شفر مخصوص به‏اطلاع گروپ‏هاى عملیات رسانیده مى‏شد و آغاز عملیات نیز توسط گروپ کشف صورت مى‏گرفت ...»

- «تصمیم به‏آغاز قیام 23 سنبله تصمیم خطرناکى بود که در صورت شکست آن، نه تنها محکومیت سیاسى - اجتماعى متوجه رهبر شهید مى‏شد، بلکه تمام نتایج مقاومت عادلانه‏ى غرب کابل نابود شده، جبهه‏ى مقاومت به‏سود دشمنان قسم خورده‏ى آن سرکوب مى‏گردید...» ( همان )

سند شماره ۹۲ : «بعد از 23 سنبله، شوراى نویسندگان عصرى براى عدالت زایش میمون و مبارکى است که مى‏تواند سمبل وحدت اجتماعى جامعه‏ى ما باشد. من 23 سنبله را روز میلاد آزادى مى‏بینم. میلاد آزادى از پنجه‏ى شیطان بزرگ تحمیق! نوزاد آزادى جامعه‏ى هزاره، 23 سنبله. رهبر شهید جامعه‏ى ما اگر هیچ ارزش دیگرى را به‏میراث نگذاشته، بعد از 23 سنبله با تأسیس ماهنامه‏ى «امروز ما« براى جامعه‏ى هزاره ارزش بزرگى را به‏میراث گذاشته.» (همان)

سند شماره ۹۳ : «بعد از 23 سنبله اگر هیچ تحول و زایش جدیدى در جامعه‏ى هزاره به‏وجود نیامده باشد، یک زایش میمون به‏وجود آمده است که معرف انسان‏هاى یک جامعه‏ى واحد با مذاهب مختلف آن است. شوراى نویسندگان «عصرى براى عدالت» زایش میمون و مبارکى است که مى‏تواند سمبل وحدت اجتماعى جامعه‏ى ما باشد. رهبر شهید جامعه‏ى ما، اگر هیچ ارزش دیگرى را به‏میراث نگذاشت، بعد از 23 سنبله با تأسیس ماهنامه‏ى امروز ما، براى جامعه‏ى هزاره ارزش بزرگى را به‏میراث گذاشت. اولین شماره‏ى خبرنامه پس از 23 سنبله، بیان‏گر چهره‏ى واقعى انفجار است. بعد از 23 سنبله تمام شماره‏هاى خبرنامه با صراحت و بدون هراس، از جامعه‏ى هزاره حرف مى‏زند. و تضاد جامعه‏ى هزاره را باتشیع دربارى مشخص مى‏کند. و رهبر شهید وقتى اولین شماره‏ى «امروز ما» به‏دست شان داده مى‏شود، احساس رضایت در چهره شان خوانده مى‏شود. آن شب تا دو بجه «امروز ما» را مطالعه مى‏کنند و فردا در اولین فرصت ابراز مى‏دارند که: خوب است. و بودجه‏ى نشریه را دو چند منظور مى‏کنند. رهبر رفته است و «امروز ما» را به‏عنوان میراث آرمان خویش به‏مغزهاى جامعه سپرده است.» (همان) 

ب - نظر جانب اکبرى پیرامون جنگ 23 سنبله :

سند شماره ۹۴ : «مزارى هرکجا که باشد، آفت و جنگ و خشونت هست، و سبب کشته شدن و تباهى است، منشأى همه‏ى مصیبت‏ها همین آدم است. با داشتن خصلت استبداد، لجاجت و خود خواهى لجام گسیخته ... ساعت 2/30 سحرگاه روز 1373 / 6 /23 محل سکونت بنده و حرکت اسلامى و بخش وسیعى از حزب وحدت مورد حملات وسیع به وسیله‏ى سلاح‏هاى سبک و سنگین قرار گرفت و به آتش کشیده شد. آقاى مزارى خون حزب وحدت را ریخت، هزاره و تشیع را هدف قرار داد. من دراین مورد هیچ تردید ندارم که مسئولیت شروع این جنگ که در غرب کابل شعله ور شده و مردم ما درآن مى‏سوزند، صد در صد به دوش آقاى مزارى است. ایشان مردم خودش را هدف قرارداد. در گذشته، آقاى مزارى ما را ده بیست نفرى درپاى منافع رفقاى خود قربانى مى‏کرد؛ امّا این دفعه شمشیر را بنا کشید و خودش شروع کرد به گردن زدن مردم و خانه و خرمن خودش را آتش زد!» (بیانیه‏ى کتبى اکبرى، 26 سنبله 1373)

سند شماره ۹۵ : «تمام حزب وحدت اسلامى، به‏ضمیمه‏ى آقاى مزارى به‏تیغ چپى‏ها ذبح شد، قضیه‏ى 23 سنبله را مائوئیست‏ها و چپى‏ها راه انداختند تا شیعه را بکوبند و علماء را بکوبند. در سنبله‏ى 73 که آقاى مزارى کودتا کرد، بیش از شش هزار نفر در غرب کابل توسط مزارى کشته شدند.» (اظهارات مرتضوى، نخستین سخنگوى حزب وحدت، مندرج در نشرات «بنیاد وحدت» (اکبرى) شماره 88 و «راه نجات» (سیّد حسین عالمى بلخابى + اکبرى) شمار 43)

سند شماره ۹۶ : «ج - سازمان‏دهى فاجعه‏ى 23 سنله 1373» : «آقاى مزارى بعد از آن‏که از نشست عمومى حزب رأى لازم را به‏دست آورد، نتوانست انتظارات حزب اسلامى را در شوراى هماهنگى تأمین کند ؛ زیرا اعضاى حزب کماکان بر موضع بى‏طرفى در جنگ تأکید مى‏ورزیدند و این روند براى تأمین اهداف شوراى هماهنگى مناسب نبود ... آقاى مزارى در اجراى این مهم باید افرادى مزاحم را از حزب وحدت پاک‏سازى مى‏کرد که بالاخره طرح و نقشه آن آماده شد و به‏تحقق آن در شبانگاه 23 سنبله دست زد!!»

«عمق فاجعه‏ى 23 سنبله» :

«جنگ 23 سنبله برخلاف جنگ‏هاى دیگر، با نقشه و طرح قبل به‏راه افتاد ؛ امّا عمق این فاجعه، گذشته از تشدید اختلاف میان مردم شیعه، از نظر وسعت، کیفیت و کمیت بى‏سابقه بود. این جنگ که کم‏تر از یک ماه طول پیدا کرد شدت تلفات و خسارات آن بسیار وسیع بود ؛ زیرا در این جنگ براى اولین بار بود که طرف‏هاى درگیر با اهداف متفاوت بالاى یک نقطه آتش مى‏گشودند. دوست و دشمن با تمام توان بر سر مردم غرب کابل آتش مى‏ریختند. نیروهاى شمال به‏رهبرى دوستم از یک سو و حزب اسلامى حکمتیار از سوى دیگر، جمعیت و اتحاد اسلامى سیاف از سوى سوم، آقاى مزارى و حرکت اسلامى از سوى چهارم.»

«آقاى مزارى با این عمل شگفت انگیزش براى دوست و دشمن فرصت طلایى داد تا مناطق محروم شیعه را با بهانه‏هاى متفاوت بکوبند.»

«آقاى مزارى قادر نبود که این جنگ فاجعه‏آمیز را به‏نفع خود پایان دهد ؛ امّا تهاجم بى‏هنگام حزب اسلامى از پشت مواضع حرکت اسلامى سبب شد که تپه‏ى اسکاد را از دست آنان بیرون آورد و خاطر مزارى را از نتایج این جنگ آسوده ساخت.»

«نتاییج 23 سنبله» :

«اقدام حیرت‏انگیز مزارى سبب شد که پیامدهاى خطرناک براى جامعه‏ى شیعه در سطح مناطق هزاره‏جات به‏بار آورد؛ زیرا هزاره‏جات به‏همدلى و همگرایى که منجر به‏تأسیس حزب وحدت شد، از محاق تیره‏ى فتنه و اختلاف بیرون شده بود. این بار آتش نفاق و فتنه‏ى که از شعله‏ى جنگ خانمانسوز 23 سنبله برخواسته بود بر خرمن وحدت و همدلى این مردم زبانه کشید. آقاى مزارى بدون این‏که بخواهد پشتوانه‏ى اصلى خود را در ابهام فتنه و اختلاف کشاند و این کار در روند سقوط مزارى موأثر افتاد. ولى مهم‏تر از همه ایجاد هیجانات و التهاباتى بود که بر اثر انشعاب حزب وحدت در میان هزاره‏جات پا گرفته بود و در دراز مدت خط نفاق و اختلاف را دامن مى‏زد. نتاییج ارادى و غیر ارادى‏ء تراژدى 23 سنبله را مى‏توان به‏امور ذیل خلاصه کرد:»

«1 - جو اختلاف و تشنج در سطح جامعه‏ى شیعه» :

آقاى مزارى در 23 سنبله افرادى را طرد و حذف نمود که در جامعه‏ى شیعه داراى سابقه‏ى مبارزاتى و جهادى بودند و نفوذ قابل توجه در سطح هزاره‏جات داشتند. مسلم است که فرایند موضع‏گیرى علیه این افراد و متهم نمودن آنان به‏خیانت و معامله، قابل قبول براى همگان نبود. طبیعى است که در مقابل این اقدامات، باید عکس‏العمل‏هاى را منتظر بود و کم‏ترین عکس‏العمل آن عدم اعزام نیرو از هزاره‏جات به کمک مزارى بود و به‏تدریج جامعه‏ى هزاره در اختلافات عمیق فرو رفت.»

«2 - مطبوعات و جهت‏گیرى‏هاى ضد ارزشى»:

خى از افراد مغرض در پوشش مدح و ستایش از آقاى مزارى جاى پاى خود را در نشریات این حزب باز نمود و از آن‏جاکه بر اتخاذ موضع‏گیرى‏هاى ضد اسلامى و ضد مذهبى در سطح وسیع پرداخت، فاجعه‏ى 23 سنبله را که هزاران نفر از مرد و زن مردم هزاره و شیعه را قربانى گرفت، روز میلاد آزادى و سرآغاز قیام ملى دانستند و آقاى مزارى را قهرمان اسارت شکن لقب دادند و خط مزارى را یک الگو و نمونه معرفى کردند و حتى تسلط مزارى بر غرب کابل را که همراه با بى‏امنیتى و تجاوز به‏اموال و نوامیس مردم بود، حکومت نمونه‏ى جهانى عنوان دادند و توانستند از طریق این مبالغات خنده‏آور تقرب به‏ساحت مزارى پیدا کنند...»

«3 - استراتژى نظامى و خط اختلاف» :

بى تردید، اختلاف در میان شیعه و هزاره‏جات شکننده‏ترین وضعیت بود که بعد از 23 سنبله دهان باز کرد ...»

کلیدش دست بابه است!

1- در جنگی که به تاریخ 11 جدی سال 72 اتفاق افتاد و به کودتای دوستم – حکمتیار علیه ربانی مشهور است، مردم شرق کابل از لحاظ مواد خوراکی، سوخت و دیگر احتیاجات اولیه زندگی، سخت در مضیقه و فشار قرار گرفتند. سرمای سوزنده زمستان، جنگ گسترده و خشن، محاصره و کمبود، یکجا به این منطقه سرازیر گشته بود. حزب وحدت با تدبیر شورای مرکزی در این جنگ اعلام بی طرفی نمود و با این تدبیر، غرب کابل از آفت و فتنه جنگ برکنار ماند. بسیاری از مردم سرمازده و نیازمند شرق کابل برای تهیه مقداری آرد و یا هیزم با پای پیاده و در سوز سرما به منطقه غرب می آمدند. از جمله این تیره بختان، مادر نیازمند و بی کسی بود که برای تهیه یک یا دو سیر آرد به غرب کابل آمده بود. او پس از خرید مقداری آرد، با پای پیاده رهسپار خانه بود تا کودکان گرسنه و چشم به راهش را از مرگ حتمی نجات دهد. این زن تاجیک در گذرگاه شرق و غرب کابل بدست سنگرداران عزت و شرف! حزب وحدت افتاد. این مدافعان سرافراز جبهه ریسمان بدوشان! ابتداء زن سرمازده، جنگ گزیده و رنجور را که پوستی و استخوانی ازاوباقی مانده بود ، مورد تجاز و هتک حرمت قرار دادند، سپس برای اینکه خشم تاجیک ها را هر چه بیشتر برافروزند، جلو و عقب زن را چسب زده، با بدن برهنه به منطقه تحت کنترل آنها فرستادند و با قهقهه و تمسخر گفتند: «کلید این قفل ها در جیب بابه است. برو هر وقت بابه اجازه داد باز می شود.»